خبرورزشی/ جهانگیر کوثری؛ استراماچونی در جامعهای بزرگ میشود و پایگاه به دست میآورد که در خیلی از گذرهای تاریخی قهرمانان سیاسی و ورزشی بزرگی داشته است. مربی جوان ایتالیایی که در روزهای اول مورد انتقاد اکثر تماشاگران قرار گرفته بود، حالا چهره یک قهرمان را در نبود قهرمانان ملی داخلی پیدا کرده است. در جامعهای که قهرمانان خاک میشوند و پیر، استراماچونی میشود قهرمان نسل امروز بخشی از جمعیت بزرگ فوتبال. از رئیس تا تمام زیردستان در تلاشند تا آقای استراماچونی بازگردد و شنل قهرمانی را روی دوشش بیندازد و پیشقراول پرچمهای آبی و درفشهای بلند قهرمانی آنان شود. جامعه دچار خلأ و کمبود قهرمان نشده است، این خواسته مربوط به این دوران هم نیست، مردم برای مصدق هم فریاد کشیدند و مرگ بر مصدق هم گفتهاند. مگر دهداری در همین ورزشگاه شیرودی گلوله برف نخورد؟ مگر علی پروین بزرگمرد فوتبال سرخها را با حیاکن بدرقه نکردند؟ امروز استراماچونی روی خط پیروزی است و میرود در جایگاه ناصر حجازی چهره دوستداشتنی استقلال قرار میگیرد. ناصر هم روزی با گریه و حسرت از استقلال رفت و رفت و رفت...! این اتفاقات تاریخی ناشی از چیست؟ آیا در سیستم مدیریتی خود و در بخشهایی که نیاز به مدیران مجرب و تحصیلکرده و متخصص داریم، دچار کمبود یا بیاعتنایی نیستیم؟
استراماچونی بازمیگردد تا عدهای مدیر داخلی قربانی شوند و اگر فرداهایی، او نیز جواب نداد و مورد اعتراض سکوها قرار گرفت، چه باید بکنیم؟! آیا فصل آن نرسیده که این دو باشگاه را به بخش خصوصی واگذار کنیم تا برایش یک سیستم مدیریتی تازه تعریف شود و سرمایه و سرمایهگذاری در هر دو بُعد مادی و معنوی در آن تعریف شود؟ این همه الگوهای بزرگ در کشورهای مختلف جهان از انتهای آمریکای جنوبی تا اقیانوسیه و همین آسیای خودمان و این نزدیکیها! ما قادریم با توجه به شرایط و سیستم مدیریتی خودمان این دو باشگاه را تبدیل به برندهای بزرگی در سطح قاره آسیا کنیم و تمام این مشکلات را نیز درون سیستم خود باشگاه بخش خصوصی حل کنیم. امروز برای نجات استقلال به یک مدیر باتجربه نیاز داریم تا با آگاهی از زیر و بمهای فوتبال بتواند موقعیت تازهای برای استقلال تعریف کند. مدیری که هراسی از انتقاد و حتی اعتراض قلیلی نداشته باشد. باید دنکیشوتوار به جنگ بسیاری از این جریانات ساختگی و سطحی برویم و رؤیاهای خود را شکل واقعی بدهیم.
استراماچونی بازمیگردد تا عدهای مدیر داخلی قربانی شوند و اگر فرداهایی، او نیز جواب نداد و مورد اعتراض سکوها قرار گرفت، چه باید بکنیم؟! آیا فصل آن نرسیده که این دو باشگاه را به بخش خصوصی واگذار کنیم تا برایش یک سیستم مدیریتی تازه تعریف شود و سرمایه و سرمایهگذاری در هر دو بُعد مادی و معنوی در آن تعریف شود؟ این همه الگوهای بزرگ در کشورهای مختلف جهان از انتهای آمریکای جنوبی تا اقیانوسیه و همین آسیای خودمان و این نزدیکیها! ما قادریم با توجه به شرایط و سیستم مدیریتی خودمان این دو باشگاه را تبدیل به برندهای بزرگی در سطح قاره آسیا کنیم و تمام این مشکلات را نیز درون سیستم خود باشگاه بخش خصوصی حل کنیم. امروز برای نجات استقلال به یک مدیر باتجربه نیاز داریم تا با آگاهی از زیر و بمهای فوتبال بتواند موقعیت تازهای برای استقلال تعریف کند. مدیری که هراسی از انتقاد و حتی اعتراض قلیلی نداشته باشد. باید دنکیشوتوار به جنگ بسیاری از این جریانات ساختگی و سطحی برویم و رؤیاهای خود را شکل واقعی بدهیم.

